نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

مامانی مریض می شود ... !!

عسل مامان سلام... اول از همه بگم که خیلی وقته میخواستم بنویسم ولی اینترنت خونه خرابه... الانم از سایت دانشگاه اومدم... 2روز قبل بودیم دکتر... آخه کل شکم مامانی جوش داده بود بالا...دکتر فرمودند که حساسیت هست... مامانی کشف کرد که به چی ؟ فلفل !! .. شب قبل در یک اقدام کاملا ناآگاهانه رفتیم پیتزا خوردیم...اونم پپرونی!! هه !!... خلاصه هر چی خوردیم در اثر خارش هایی که ایجاد شد از بدنمون بیرون رفت... بعدشم به دکتر گفتم یک بار دیگه سونو کنه..میدونم میدونم..قرار بود مثلا کمترین میزان سونو رو داشته باشیم..ولی گفتم ببینه جنسیت شما چیه.دکتر نگاه کرد و گفت :... هنوز معلوم نیست..آخه مامانی چاق تشریف داره..گفت اگه لاغر بودی میدیدم ولی خوب باید صبر کن...
19 ارديبهشت 1391

و اما...

سلام دل مامانی... دیروز جو گیر شدم و به زور بابایی رو بردم برام سونو کیت بگیره.. کلی گشتیم تا پیداش کردیم... 100 هزار تومن !! .. خریدیم اومدیم خونه... 15 دقیقه تمام دنبالت گشتم ولی کوچولومو پیدا نکردم!!... بییخال شدم... تا امروز.. بعد از ظهر باز مثل الهامی که بهم شده باشه گفتم ازش استفاده کنم.. دیروز همین جوری که به برق وصل بود استفاده کردم ولی امروز گفتم هر چی شارژ داره... وقتی گوشی رو گذاشتم و از سمت راست دلم که همیشه فکر میکنم اونجایی به سمت چپ رفتم یهو صدای آرومی که تند تند میزد رو شنیم... تو بودی مامانی.. قلب ناناز تو بود... کلیییییییییییییی من و بابایی ذوق زده شدیم که تو رو پیدا کردیم.. دیروز فکر کنم به خاطر صدایی که برق میداد نتونست...
13 ارديبهشت 1391

نی نی ناز ما...

عزیز دلم سلام... میدونم خیلی وقته ننوشتم ولی خوب بعد اون خیلی اتفاقات زیادی نیتاد که بخوام بنویسم... تو هنوز تو دل مامانی تکون به اون واضحی نخوردی.. چند باری هم که حس کردم مطمئن نبودم از تو نانازم هست یا دل و روده مامانی به هم میپیچه... راستی تا چند روز دیگه تو 4 ماهت هم تموم میشه...... هورااااااا....... مامانی 30 ام میره پیش دکتر راد که بابایی بتونه بیاد تو و تو رو ببینه و دکتر راد هم چک کنه ببینه وضعیتت چطوریه و جنسیتت رو به طور قطعی بهمون بگه.. اون موقع 19 هفته و 3 روز میشی.. دیگه فکر کنم جنسیتت واضح بشه... راستی دل مامان ، 2 شب پیش همه مانتوهامو آوردم بیرون... بین حداقل 15 تا مانتویی که داشتم فقط 3 تاشون هنوز اندازمن.. دیگه بای...
11 ارديبهشت 1391

غربالگری مرحله دوم

سلام عسل مامان... امروز ساعت 4.5 نوبت سونوگرافی داشتیم... فکر کن... رفتم و تو کوچولومو دیدم... انگاری هد میزدی!! ... خیلی بهم مزه داد دیدن تکون تو... از خانوم دکتر خواستم جنسیت رو بهم بگه... نگاه کردن ولی گفتن کاملا معلوم نیست ولی احتمالا دختره ... ناززززززززززز مامان ... فعلا دختر گلم بهت نمیگم... آخه بزار 100 درصد مطمئن بشم بعد.. میترسم پسری باشی عکس اونچه خانوم دکتر گفت اون وقته ناناحت میشی ... این متن سونوی امروزت: واسه تو کوچولوم لباس هم یک ست خریدیم..سایز 0 که واسه داخل بیمارستان تنت کنن سرما نخوری... آخه گل من توی مهر دنیا میآد اون موقع هوا سرده خوب عزیزکم... اینم اون لباس ها : به امید دیدار تو کوچولوم به زودی و به س...
30 فروردين 1391
10827 0 12 ادامه مطلب

اولین دکتری که جدی شد!!...

سلام عسلکم... امروز بعد 3 ماه نوبت دکترمون شد... برای مراقبت دوران بارداری به توصیه همکار مامان بزرگ دکتر فروزان رو انتخاب کردیم و امروز اولین بار ویزیت شدیم... یه خورده سوال پرسید در مورد گروه خونی من و بابای.. من که او منفی بودم..بابایی که آ مثبته... بعد دکتر گفت رو تخت بخوابم و تو رو یه فشار جزئی داد... بعد دستگاهشو روشن کرد و دنبال صدای قلب نازت گشت.. پیداش کرد عزیزم..قلبت کوچولو میزد... صداش آروم بود آخه تو تازه 3 ماهت تموم شده... ناناز من خیلی دوستت دارم..دکتر گفت ببین میگه ماما ماما !! ... بعد گفت که دوستش داری ؟ من یه لبخند زدم و سرمو به نشونه مثبت تکون دادم..فدات بشم... فقط عزیزم دکتر گفت تو یه خورده پایینی!!..واسه همین ما...
26 فروردين 1391

سونوگرافی غربالگری...

مامانی الان اومدم فقط عکس سونوتو بزارم... بعد اینکه جواب آزتو گرفتم امروز غروب ( امروز حاضر میشه.. باحاله!!) میآم کامل برات مینویسم ... ان عکست:     مامانی فدات بشه که رشدت سریع بوده و شدی 7 سانتتتتتتتتتتتتت.......... ...
16 فروردين 1391

پینوشت مطلب قبل

سلام هستی مامان... قرار بود بعد اینکه جوابو گرفتم بام برات بنویسم ولی ببخشید... اینترنت خونه قطعه ... هنوزم قطعه ولی با دایل آپ اومدم که بنویسم... جواب آزمایشتم گرفتیم و خانوم دکتر گفت مشکلی نداره..برای دو هفته دیگه 30-31 فروردین آزمایش و سونوگرافی مرحله دوم غربالگری برامون نوشت... اون موقع باید بین 9-10 سانت باشی دل من... اون وقت شاید هم معلوم شد تو دخمل منی یا پسر من...عزیزکم برای ما هیچ کدوم فرقی نداره ولی اینجا بازار حدس زیاد شده و عموتون و مادر بزرگ مامانیت میگه دخملی مامان میگه دخملی... بابایی و عموی مامان و مادر بزرگ باباییت میگن پسری...حالا میخواییم ببینیم کی درست میگه... بحث سر جایزه هست!! ولی اصلا این مساله مهم نیست..مهم اینه که تو...
16 فروردين 1391