خاطرات کودکی | ثبت خاطرات کودکانه | سوال و جواب بچه داری | مشاوره انتخاب اسم | کارتون و انیمیشن نی نی دیگر
صفحه نخست پروفایل نویسنده ورود به حساب کاربری ثبت خاطرات کودک سوال و جواب بچه داری مشاوره انتخاب اسم کارتون و انیمیشن تبلیغات در نی نی وبلاگ مشاهده وبلاگی دیگر
نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

نی نی وبلاگ > این وبلاگ > غربالگری مرحله دوم

غربالگری مرحله دوم

1391/1/30 19:17
نویسنده : ساحل
10,824 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان...

امروز ساعت 4.5 نوبت سونوگرافی داشتیم... فکر کن... رفتم و تو کوچولومو دیدم... انگاری هد میزدی!! ... خیلی بهم مزه داد دیدن تکون تو... از خانوم دکتر خواستم جنسیت رو بهم بگه... نگاه کردن ولی گفتن کاملا معلوم نیست ولی احتمالا دختره ... ناززززززززززز مامان ... فعلا دختر گلم بهت نمیگم... آخه بزار 100 درصد مطمئن بشم بعد.. میترسم پسری باشی عکس اونچه خانوم دکتر گفت اون وقته ناناحت میشی ...

این متن سونوی امروزت:

واسه تو کوچولوم لباس هم یک ست خریدیم..سایز 0 که واسه داخل بیمارستان تنت کنن سرما نخوری... آخه گل من توی مهر دنیا میآد اون موقع هوا سرده خوب عزیزکم...

اینم اون لباس ها :

به امید دیدار تو کوچولوم به زودی و به سلامتی...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
هامون جدیدا! هامون جدیدا! دو تا بچه !! دو تا بچه !! دو تایی شبیه همن..نه؟؟ دو تایی شبیه همن..نه؟؟ هامون و نیلیا هامون و نیلیا

نظرات (12)

آرتین خان
30 فروردین 91 19:33
مبارک باشه عزیزم
پس خودت رو آماده کن واسه کارهای مادری


آخ آخ.. منو نترسونین که الان فعلا دارم از ترس زایمان وحشت میکنم... نمی دونم..فکر کنم از پسش بر بیام با اینکه خودمم کوچولو ام!!...
نسترن
30 فروردین 91 20:26
جانم عجب لباسهای نازی به نظر من اصلا زایمان سخت نیست تازه کلی شیرینه عزیزم


قربونت عزیزم... منم جو گیرم..هر بار یک مرحله جلو میریم یه لباس براش میگیرم... الان دیگه سایز صفر نمیخوام فکر کنم!!
زایمان هم باید پیش بیاد..سعی میکنم الان فکر نکنم بهش!!
نسترن
30 فروردین 91 20:27
خوشحالم که عزیزخاله حالش خوبه کلی واسه خودش داره توی شکم مامانش ورجه ورجه میکنه خدایا خودت نگهدارش باش


آره ...دختر عموم میگفت اگه رحمت حساس باشه میتونی الانا دیگه تکوناشو حس کنی.. حالا نمیدونم این پرشهایی که گاهی حس میکنم از نی نیمه یا از روده هامه!!
انشاالله خدا خودش اونو محافظت میکنه...
ماه 7 آسمان
31 فروردین 91 1:47
سلاممممممممم
اخییییییییی چقد خوشحالم که همه چی خوب بوده...
آره نینی منم انگار هد میزد
دکتر گفت توو این ماه حرکت هاشون پرشیه

لباساشوووو ببین چه نازززززززن


آره واقعا خدا رو شکر...
من که دارم حرکات نی نیمو حس میکنم.. دختر عموم میگفت به خاطر وزن زیادش میتونی دیگه حسش کنی!!
جون منه....
فقط حالمون با قیمتش گرفته شد !!... لباس بچه اینقدر گرون!!
ادی
2 اردیبهشت 91 16:55
اخ جوننننننننننننننننم. از زایمان نترس. من که سزارین شدم یه جورایی. ترس نداره


من فدات بشم عزیزم... شنیدم ... امیدوارم زود زود خوب خوب خوب بشی گلم ...
سعی میکنم فکر نکنم بهش که نترسم...
ماه 7 آسمان
4 اردیبهشت 91 14:04
سلام ساحل... مرسی خانومی، محبت داری در مورد آرش، از 8 نفر، فقط 1 نفر کاملا موافق بود (خودم)... یه نفر دیگه (همسرم) 50/50 بود... بقیه اصلا دوستش نداشتن ولی سام رو هر 8 نفر دوست داشتن ) آرش برام اولویت داشت ولی خب از سام هم بدم نمیومد و قبلا کاندیدش کرده بودم... بوس واسه نینی کوچولوت


مبارک باشه اسم ناز نینیت...
امیدوارم نامدار باشه عزیزم...
مراقب خودت هم باش...
الی
6 اردیبهشت 91 0:33
سلام سلحل جونم مبارک باشه لباسا ی نی نی نازت ایشالله که هرچی باشه سالم و صالح باشه


قربونت عزیزم...
انشاالله نی نی تو هم به سلامتی دنیا بیاااااااد...
مامان نفس طلایی
7 اردیبهشت 91 0:02
مبارکه چقدر نازه ...


میسی ...
ماه هفت آسمان
7 اردیبهشت 91 14:26
سلام ساحلم
نه والا از تکون مکون خبری نیست
نینی تو چی؟
از اون دستگاه توو ایران نیست، میخوای برات بیارم؟؟
اتفاقا میخواستم توو کلوبمون بنویسم کیا میخوان که براشون با خودم بیارم ولی خب بعدش بیخیال شدم گفتم شاید یه عده یه فکر ِ دیگه کنن


قربونت عزیزم.. نمیخواد..شوشو میگه خوب که چی ؟!... منم بیخیال شدم عزیزم...
قربونت برم..بوس بوس...
ماه هفت آسمان
7 اردیبهشت 91 14:27
واااااااااااااااااااااای دختر
الان کامنتت رو اون بالا دیدم
واقعا حس میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چطوریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه جوری تکون میخوره یعنی؟
از کجا احساس میشه؟؟؟؟
وایییییییی چه لحظات شیرینی رو داری تجربه میکنی


نمیدونم والله که دارم حس میکنمش یا از روده هامه... ولی دلم میگه تکون های اونه... اولین بار که سونوگرافی بودم حسش کردم.. مثل دم تکون دادم ماهی میمونه... امروز هم 2 باری حس کردم مثل الا رفتن حباب توی دلت... چند وقت پیش هم که خودمو خفه کرده بودم تو خیار خوردن حس میکردم چرخید.. مامانم که باور نمیکنه... ولی خودم فکر میکنم اونه... دختر عموم میگفت چون وزنش زیده میتونی زودتر حس کنی... حالا منتظرم لگد بزنه که مطمئن بشم خودشه!!...
تو هم نگران نباش..زود زود تو رو هم خبر دار میکنه...
بوس بوس...
ماه هفت آسمان
8 اردیبهشت 91 0:35
حتمــــــــا خودشه... مادر هیچوقت اشتباه نمیکنه


پس من فدااااااااااش........
ماه هفت آسمان
11 اردیبهشت 91 0:12
ممنون ساحل ِ مهربونم