لالایی
عشق مادر سلام...
الان داری تو شکم مامانی بالا و پایین میری... تکون هات امروز خیلی واضح تر شده ... همون طوری که حس میکنم شکم من هم امروز بزرگتر شده ... الان داریم به آهنگ های لالایی گوش میدیم...
اولیش گل بیتای داریوش ... که اولین بار طعم مادر شدن رو با این آهنگ درک کردم... :
http://www.wikiseda.ir/track.php?id=1536
دومیش لالایی دریا دادور ... و سومیش هم باز از داریوش تصویر یک رویا ... مامانی الان چند وقته به اون درجه ای از عشق رسیدم نسبت بهت که حس میکنم تو تیکه ای از قلب منی ... هر تکونت ... هر تیر کشیدن دلم .. هر سانتی که شکمم بزرگ میشه و باعث میشه بچه های دانشگاه بهم بگن چاق شدی ها ... برام لذت بخشه... چون این معجزه بودن تو رو نشون میده... تو برای من و پدرت معجزه ای هستی که جاتو با هیچی عوض نمیکنیم... اگه میبینی گاهی مادری غر میزنه که شکمم خراب شد اصلا تو رو مقصر نمیدونه... خوب هر مامان شدنی یه سختی هایی داره...
مامان جون امروز خیلی خستت کردم.. میدونم ... از صبح ساعت 6 تا الان که 8 شبه یکسره بیداریم و دراز هم نکشیدیم... شام هم میخواییم بریم بیرون پیتزا بخوریم.. الان 3-4 روزه دلم پیتزا میخواد ... به خاطر کوچولومون هم نمیتونم پپرونی که دوست دارم بخورم... تنم یکسره جوش میزنه و اون وقت باید بخارونمش... مامانی تا تو بیای تو بغل ما باید گرمی جات رو رعایت کنم... مثلا چند شب پیش سیر خوردم باز دیدم تنم داد بالا... فعلا فلفل و سیر ت اونجا که میونیم ممنوعه... تحمل میکنیم فقط به عشق تو...
مامانی هنوز هم منتظر لگد هات و حس کردن پا و سر کوچیک تو هستیم... طبق مشخصات هفتت باید 25 سانت باشی از سر تا کف پا و حدود 300-350 گرم... فدااااااااااات بشممممممممممم.......