نیلیای وروجک ما...
سلام مامانی...
میخوام یه خورده از تو و عاداتت بنویسم...
- وقتی گرسنته و شیر میخوای همین که اومدی بغل مامانی خودتو کج میکنه و آروم آروم با دستای کوچولوت خودتو میرسونی به سینم و از وی لباس اونو میگیری و شروع به خوردن میکنی... تا مامانی بفهمه که شیر میخوای..یا اینکه کل مشت دستتو فرو میکنی تو دهنت و ملچ ملوچ میدی.... اگه بهت توجه نکنیم در نهایت جیغی میزنی که بیا و ببین... چون تو کلا دختر آرومی هستی ما میفهمیم که یه مشکلی هست وگرنه اگه شکمت سیر باشه حتی بیدار هم باشی با چشاش خوشگلت زل میزنی تو چشای ما ...
- الان دو روزه که گاهی وقتی میخندی خنده هات صداداره...هنوز نتونستم از این خنده هات فیلم بگیرم ولی دل مامانی رو با این خنده هات بردی...هنوز بابایی هم این خندتو ندید.... تو خواب یهویی انگاری قلقلکت دادن لبخند مزنی و یهو با صدای بلند هه هه سر میدی.... مامان به قربونت بره...
-دستای پر زوری داری..هر وقت میخوام بهت شیر بدم از یکی میخوام که بیاد و اون دستت که نزدیک سینم قرار میگیره رو بگیره تا بتونم کنترلت کنم وگرنه کل هیکل آدمو تکون میدی... به کی رفتی اینقدر زور داری؟
- گاهی سرتو نگه میداری و شق وایمیسی... اون وقت ما ذوق میکنیم... بیشتری مقداری که تونستی سرتو نگه داری حدود 15 ثانیه بود که من و بابایی با ذوق تو رو نگاه میکردیم...
-الان 2 شبه حداقل شب ها تنهایی با بابایی تو رو نگه میداریم و انصافا خیلی همکاری میکنی..حدود 1-2 شب میخوابی تا 5-6 صبح... رکوردو مروز شکوندی... 1 خوابیدی تا 7 صبح!.... شکمت سیر بود ها... آخه قبلش از 3 بعد از ظهر نخوابیدی درست و حسابی و همش تا خود 11-12 شب شیر خواستی...شکمت درد گرفته بود که در نهایت رو شکم خوابوندیمت و آروم آروم به پشتت زدیم تا خوابت برد...
-دستتو فرو میکنی تو چشمت و دردت میگیره.... چشمت هم یه خورده حساس شده و آبریزش داره... دیروز کشف کردم تازه که خودت مقصری که چشمت حساس شده.... مامان فدات بشه ناخونتو کوتاه کردیم که خودتو چنگ نزنی نمیدونم چیکار کنم که انگشتتو نکنی تو چشمت!
اینم یه عکس جدید از نیلیای ما دیروز وقتی نمیخواست بخوابه و چشای نازش باز بود: