حرفهایی با نیلیا...
گل دخترم سلام...
الان ساعت 10.5 شبه وبابایی خوابیده... آخه خسته شد امروز...
امروز جو گیر شدیم رفتیم جنگل...ساعت 8 بیدار شدیم و وسایلو جمع کردیم و 3 تا خانواده ( ما و خانواده مامانی و خانواده بابایی ) با هم رفتیم...
خوش گذشت بهم ولی عزیزم دیگه مامانی خیلی سنگین شده.... نا ندارم حتی از این پهلو به اون پهلو بشم... میدونی گل نازم فکر کنم وزنت داره خیلی به لگنم فشار میآره.... حتی وقتی میخوام بلند بشم هم برام غذابه...
عیب نداره..تو سالم باش... حداکثر 25 روز دیگه تو بغل خودمی و دارم تو رو نوازش میکنم و لذت میبرم...
دخترکم از این هفته ویزیت هامون هفتگی شده با دکترت... فردا ساعت 6.5 غروب نوبت داریم که بریم ببینیم دکترت چی میگه...هر باز وزن و فشار مامانی رو چک میکنه و به صدای قلب نازت گوش میده ... دکتر با تجربه به این میگن... آخه تا حالا نیاز ندیده آزمایشی بنویسه... یا قرصی بده... اکثرا سرخود آزمایش میدم ولی تو قرص خوردن حرف دکترت رو گوش میکنم....
هفته پیش که رفتیم چون یه خورده عفونت داشتم ( یشتر به خاطر اینکه دید تو ادرارم یه خورده گلبول سفید هست ) بهم سفالکسین و هیوسین داد... البته هیوسین مانع اسپاسم شکمی میشه.... یعنی درد بیخود که بگیرمو میپوشونه.... یه نامه هم داد که اگه یهو خواستی زودتر بیای بتونم برم بیمارستان ... ببین دکترت اینجا لازم دید این کارها رو بکنه.... حرف نمیزنه ولی خوب عمل میکنه!!هه !!...
گل دخترم این روزها به قول بابایی برای وزن گیریت انگور میخورم و شیر و گاهی کباب... خربزه هم که جای خودش رو داره... آخر شهریور یا دکتر سونو میفرسته یا خودم بهش میگن سونو کنه از آخرین وضعیتت قبل تولد باخبر بشیم... خیلی کیف میده بدونم وزنت کاملا خوبه و جای نگرانی نداشته باشه... البته اول سالم باش مامانی... چشم امید همه به تو هست...
میدونی بعد اینکه تو اومدی تو دل مامانی تو نوه های دو طرف بابابزرگهام 4 نفر دیگه تا حالا باردار شدن... چقدر تو پربرکتی دختر... اینها اکثرا بیشتر از 3-4 سال بود عروسی کرده بودن..به قول خالت ( دختر خاله عزیزم که منتظره تاریخ زایمان مامانی کاملا مشخص بشه از همدان واسه زایمان مامانی بیاد پیشش...) میگه همه از مامانی خجالت کشیدن...هه....
راستی دیروز برات یک بسته دیگه پوشک گرفتم... تنها جایی که مارک دیدم تو ساری بی بی کیش بود که از سایز 2-5 کیلوش فقط پمپرز و فارلین و جان ب ب داشت... پمپرز یه خورده زیادی گرون بود..فارلین رو نمیشناختم واسه همین جان ب ب گرفتم..فکر کنم تا 2 ماهگی حداکثر جواب بده بعدش مولفیکس ترک رو میگیرم...
وای که چقدر نوشتم... مامانی هم بره بخابه..فردا میرم واسه تصویه حساب دانشگاه واسه گرفتن مدرک.. هر چند چون روزانه منطقه 2 بودم مدرک بهم نمیدن فقط گواهی میدن ولی خوب باید کارهاشو انجام بدم دیگه...
قربون دختر نازم...