نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

به مناسبت اتمام شیردهی

1393/7/2 23:08
نویسنده : ساحل
682 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم...

خیلی وقته ننوشتم...

اما امروز به مناسبت اینکه میخوام شیر رو ازت بگیرم میخوام بنویسم...

صبح آخرین وعده شیرو خوردی و بعدش سر سینه هامو چسب زخم زدم... بعد از ظهر که اومدی سراغ جوجو بهت گفتم که جوجو زخم شده ... تو گفتی ببینیم و وقتی بهت نشون دادم و گفتم آی درد میآد تو فتی " پیف..جوجو بو شوده... " اینجوری شد که تا الان که شب شده و خوابیدی شیر نخوردی...اگه فردا صبح هم برخورد خوبی داشته باشی نشون میده که ترسیدن من از از شیر گرفتنت بی مورد بود... شیر صبح یک خورده کارش سخته چون بدون خوردنش پا نمیشدی!

از این روزهات بگم... کلی شعر حفظی... مثل : سلطان قلب ها ، کی اشکاتو پاک میکنه ، آقا پلیسه ، توپولویم توپولو ، توپ سفیدم ، لالایی ( مال برنامه رنگین کمان ) ، شلپ شلوپ آبتنی ( مال برنامه رنگین کمان ) ، صد دانه یاقوت (4 بیت اولشو ) ، باز باران با ترانه ( همون 2-3 خط اولشو چون تازه شروع کردم به جای ترانه خوندن موقع لالاییت از شعر های اصیل فارسی خوندن ) ...

چند روزی هست که آنیسا اومده و دو تایی آتیش میسوزونین... وقتی تصمیم میگیرین که برین رو تخت "بپر بپر " و دعواتون میکنم تو هم آنیسا رو دعوا میکنی که بپر بپر نه !!

خیلی قشنگ با هم صحبت میکنین و برای هم نقشه میکشین ولی هنوز هم گاهی سر وسایلتون دعوا می افتین ولی آخرش بازم میخندید...

دوچرخه سواری که دیگه فوت آب شدی و نیاز به مزاقبت دائم ما نداری البته نمیزارم هنوز بدون حضور من سواری کنی چون یک وقتایی حواست نیست شاید از پله حیاط بیفتی...

غذا خوردنت هم خوبه تغییری نکرده..هنوز از آش و غذاهای آبکمی گریزونی و عاشق پلو و نون ... کباب هم دوست داری و من اکثرا خورشت و پلو رو جدا بهت میدم چون همیشه یکی خورده میشه و یکی خیر!!

یک ماجرای جالب امروز بود!! میخواستیم بریم بازار و تو اومدی به بابات میگی "بابا پول بده بزارم تو جیب" و من و بابات از خنده مردیم... بابا بهت پول داد و تو تا کردی و با کمک بابا گزاشتیش تو جیبت...

اینجا هم داری تو آبشار گنجنامه همدان آب بازی میکنی !!

 

دیگه اینکه عاشق 3-4 تا سی دی بچگونه ای که برات خریدیم شدی در حدی که همشون خش گرفتن و دیگه نمیخونن!! خودت دستگاه رو روشن میکنی و سی دی رو عوض میکنی و بعد "PLAY" میزنی و میزاری بخونه البته هنوز نمیتونی تنظیمات تلویزیون رو بدون کمک ما انجام بدی...

گوشیمو هم پترن گذاشتم که حداقل هر بار خواستی استفاده کنی بدون دستته ! عاشق "پو" هستی ... یک سری دیگه برنامه هم نصب کردم برات مثلا صدای حیوانات که اونها رو هم دوست داری ...

گاهی هم با گوشی میری تو موزیک پلیر و برای خودت آهنگ میزاری...چند تا از آهنگ های انگلیسیم رو هم اولشو میخونی همراهش مخصوصا " Break it down" مال lea michele ...

خلاصه دلبر شدی و دلبری میکنی... خیلی وقت هم هست تو دفترت ننوشتم..فردا باید بنویسم... مطالب وبلاگت خیلی شده !!

دوستت دارم گل مامان...

پسندها (1)

نظرات (4)

فروشگاه نادین
2 مهر 93 23:13
سلام دوست عزیز لوازم جشن تولد دست سازهای نمدی شال و روسری nadin-shop.ir
مریم
4 مهر 93 23:50
سلام عزیز دلم .... دلم برات یه ذره شده ، دلم برای نیلیای عزیزم هم تنگ شده .............. امیدوارم پروسه ی از شیر گرفتنو بدون هیچ دردسری پشت سر بذارین ......... با مامانی باهوشی مثل تو معلومه نیلیا جونم هم باهوش می شه ... ماشالا ... گل ناز منو از طرف من ببوس ............. دوستون دارم
ساحل
پاسخ
فدای تو عزیزم... تا الان که حسابی همکاری کرده..امروز روز 4 امه...سراغشو میگیره ولی نمیخوره!! خدا رو شکر منم که راحتم... خیالم راحت شد..
مریم
6 مهر 93 20:09
خدا رو شـــــــــــــــکر ....
آدی
13 آبان 93 0:00
خدا رو شکر که اذیت نشدی برای از شیر گرفتن. هزار ماشالله به این گل دختر که وقتی میام و پیشرفت هاش رو میخونم کیف میکنم. ایشالله همه ی مراحل زندگیش رو با موفقیت سپری کنه
ساحل
پاسخ
انشالله نوبت گل پسری تو.. ببوسش...