نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

به مناسبت اتمام 17 ماهگیت...

1392/12/22 23:08
نویسنده : ساحل
774 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مادر...

ننوشتم... خیلی وقته نه تو دفترت و نه تو وبلاگت... بزرگ شدی و بهم اجازه نمیدی تنهایی پشت کامپیوتر بشینم... وقتی ببینی من اینجا بدو میآی از پاهام آوزیون میشی و میگی " نای نای !!"...

از رفتار هات بگم یک کم... سلام کردن رو یاد گرفتی تقریبا.. گاهی میگی " سلام " گاهی فقط دستتو بالا میآری به معنای سلام...

وقتی کسی داره خدا حافظی میکنه باهات میگی " بای بای " و دستتو تکون میدی و یک بوس هم براشون میفرستی یعنی تمام معنا دل طرف رو میبری به طوری که هر کسی داره میره برمیگرده بوست میکنه دوباره میره!!

عااااااااشق عروسک هات به خصوص " کیهان و آندرومدا و نازی و ارباب " هستی و کاملا با اسم میشناسیشون... البته جدیدا همش باید لباسشونو در بیاری...

عشق تختتی و میخوای بری توش میگی " تخ " و اینقدر میگی تا ببرنت و تمام رو تختی و ملافه و پتو رو بیرون میندازی اون وقت رو تشک خالی بپر بپر میکنی...

بازی جدیدت رو تخت ما اینه که بپر میکنی و تا لبه تخت میری و ما رو نگاه میکنی و از ترسی که تو چشامونو کیف میکنی و هر بار بدتر میشه این بازیت..جدیدا خودتو هم میندازی و ما باید کاملا حواسمون جمع باشه بگیریمت...

تا دستت کثیف بشه یا باید ببریمت بشوریش یا با دستمال تمیز کنیم... کف پاهات هم چیزی بچسب سریع باید برداریم وگرنه عذاب الیمته!!

بو کردن گل بلدی ... بهت میگم نیلیا بو کن بو میکشی و میگی به به ...

یک بازیت هم سر شیر خوردنته.. اگه کسی باشه جو جو رو تعارف میکنی و طرف که میآد مثلا شیر بخوره یکهو میگی " ننننننننننهههههههههه " و ما میگیم نه مال نیلیاست!!

آهنگ رقصی وقتی پخش بشه... صدای آهنگ آخره.. نیلیا مشغول قر دادن.. ما هم همراهیش میکنیم..بدون بر و برگرد!!

دایره لغاتت وسیع شده حسابی... یک سری که فکر کنم جدید یاد گرفتی اینان :

" ببو ( لبو ) ، ادو ( کدو ) ، ش ( شیر هر دو نوعش ! ) ، خ ( خاله یا خرس ) ، نه ( به معنی نه و مسواک ! آخه از بس وقتی میخواستی به مسواک دست بزنی گفتیم نه فکر می کنی اسمشه هر چی میگیم مامان این مسواکه بازم حرف خودتو میزنی!! ) ، اله ( گاهی لطف کنی جای خاله اینو میگی ! ) ، دایی ، عمو ، دس ( دست ) ، آآ ( آقا ) ،جو ( جوراب ) ، به به ( گاهی واسه خر کردن ما از غذا تعریف میکنی ! ) ، اسب

فعلا باز ذهنم یاری نمیکنه...

اینم چند تا عکس از دخترم...

مال تقریبا 2-3 هفته پیش.... هوا گرم بود بیرون بودیم تو حیاط! :

 

اینم مال چند شب پیش .. از بس تکون میخوردی بهترین عکس این شد !:

 

باز هم اگه چیزی یادم اومد و فرصتش پیش اومد مینویسم... دعا کن بتونم تو دفترت بنویسم...

راستی پیشاپیش عیدت مبارک!

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ادی
29 اسفند 92 10:19
عزیزمممم انگار همین دیروز بود که خبر بارداریت رو دادی . هزار ماشالله روز به روز داره بزرگ میشه.خدا حفظش کنه براتون. ببوسش. سال نو هم مبارک. ان شالله سال خوبی در کنار دختر و همسرت داشته باشی
ساحل
پاسخ
سال نو تو هم مبارک باشه... آره انگار همین دیروز بود.. گاهی روزشمارمو نگاه میکنم یاد ایام میکنم.. انشالله نینی تو هم به سلامتی بیاد بغلت...