نیلیانیلیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
هامونهامون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

روزهای خوبی که خواهم داشت...

بعد از مدت ها...

1392/9/17 23:18
نویسنده : ساحل
799 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان...

میدونم..میدونم..خیلی وقته که ننوشتم... عکس جدید نزاشتم... حس و حال نوشتن نبودووحتی تو دفترت هم مطلبمو نصفه نیمه گذاشتم...

این روزها کارم شده سریال ، دانشگاه ،تو و بابات... همین!.... دوباره قصد لیسانس گرفتن خیلی سخته مامانی... ولی مجبور شدم..وقتی برای این رشتم کار نبود مجبورم... الان خدا رو شکر راضیم...از درسهام خوشم اومده و امیدوارم تا آخرش همین جور پیش بره...

خوب اینجا وبلاگ تو هست نه وبلاگ من  ( من واسه خودم دارم...4-5 ساله آپ نکردمش!! )... از تو بگم...

 

 

دختر نازم الان 14 ماهش تموم شده.. 3 هفته هست که فکر میکردیم سرما خورده و بهش سرما خوردگی و آموکسی کلاو دادیم ولی بردیم بعد این مدت پیش متخصص میگفت حساسیت سینشه..بهش زلوتیفن و سالبوتامول داده...دو تا آمپول بتامتازون هم زده... فعلا به نظر بهتره..امیدوارم بهتر تر هم بشه..اولین شبی که مریض شدی تا خود صبح نخوابیدی و کلا اگه میخواستی بخوابی تو بغل بودی..تا 3 صبح تقریبا من بیدار بودم و بعدش هم مامانی بغلت کرد که یک کم من بخوابم... خدا رو شکر فعلا اون حالت نیستی و شب راحت میخوابی هر چند دماغت یه کم کیپه...

 

 

از کلمات جدیدت اینان ...:

صدای حیوانات : بع بع ، مو مو ( میو میوی خودمون ) ، ما ، اِ اِ ( یه حالتی مثل قوقولی قوقو منظورته!! )

اشیا : باپ ( آب ) ، مم ( هم - خوردنی ) ، ژوو ( جو جو ) ، نای نای ( آهنگ ) ماما ، بابا ، عَم ( عمو ) ، نی نی ، جی جی ( به اکثر حیوانات میگی ) و دَ (وقتی میخوای حواسمونو به چیزی جلب کنی اشاره میزنی به اون چیز و اینو میگی ) .. بعضی از کلماتی که قبلا میگفتی رو دیگه نمیگی!!

وقتی جوجو میخوای میری سراغ تشکت و سعی میکنی بیاریش و پهنش کنی..بعد اینکه برات پهن کردیم روش دراز میکشی و منتظر من میمونی که بیام بهت شیر بدم!!

وقتی دله هوس آهنگ کرد اگه خونه خودمون باشی یا کنترل ماهواره رو میدی بهم یا اینکه تو راهرو منتظرم میمونی ... که بیارمت سر کامپیوتر و اینجا گوش بدی... اگه خونه مامانی باشیم کنترل تلویزیون رو میدی بهمون برات بزاریم... هر آهنگی رو هم قبول نداری... مثلا ای جوونم رو بیخیال شدی..یه مدت عشق ROAR بودی بعدش از آهنگ همه چی خوبه 25 باند خوشت میاومد الان چند شبه هماهنگه سامی بیگی گوش میدی!!

دخترم... برات کلی اسباب بازی گرفتیم... خیلی قشنگ باهاشون بازی میکنی... مثلا کیف کوچولوی آنیسا دستته توشو پر میکنی میری جای دیگه خالی میکنی.. پشت کامیونت میشینی تا تو رو راه ببریم... سوار اسب پلاستیکیت میشی... روی دوچرخت میشینی و بازی میکنی...

خیلی متوجهی..اکثر اوقات باهات به زبان درست صحبت میکنم و اکثر موارد حرفمونو گوش میدی.. مثلا موقع سفره انداختن نون رو میدم دستت میگم نیلیا ببر بزار رو سفره میبینم که میبری میزاری جایی که بهت گفتم.. گاهی یک وسیله ای برمیداری باهاش بازی که کردی میبری میزاری سر جاش... لباست که بیرون باشه بدیم دستت میبری میزاری تو کمد.. لباس و گوشی هر فرد رو هم میشناسی...وقتی وسیله هر کسی رو بگیری میبری میدی به خود اون نفر!...

در مورد دندونات ... 6 تا دندون داری... 2 تا بالا و 4 تا پایین... هنوز منتظر اون دو تای بالا هستم...

خوابت بدک نیست..چند شب بود 12 میخوابیدی تا 10 صبح ولی از وقتی اون شربت زلوفن ( کتوتیفن نوع ایرانیشه ) رو میخوری ساعت 9 شب حداکثر تا 10.5 بیداری... بعد میخوابی تا 7.5-8 صبح!!

دیگه چی بگم ؟ آها موهاتو کوتاه کردیم یک دست در بیاد .... الن خیلی بهتر شده و کلی رشد کرده...دونه های موهات کلفته...

عاشق نقاشی کشیدن هستی..با مداد و خودکار توی برگه ها خط میکشی...

گاهی میآی یهو عینکم رو از چشام بر میداری... پیشونیتو میچسبونی به پیشونیم و تو چشام زل میزنی ( بازی که من قبلا با اسم صورت رو صورت بهت گفتم ولی فکر نمیکردم به صورت خود جوش یاد بگیریش ) و بعد عینکمو به زور میزاری رو چشام و میری و گاهی هم لبمو میبوسی!...

 عاشق حمومی هنوز ولی حداقل دیگه مثل چند وقت پیش ساعت 6 به بعد کلید نمیکنی ببریمت... یه مدت بود ساعت میشو 6 غروب به زور و گریه میخواستی بری حموم.... الان فقط وقتی بگیم نیلیا بریم آب بازی ذوق میکنی و همراهمون میآی!

دختر نازم فعلا چیز دیگه ای یاد نیست...

باز هم مینویسم مامان به فدات...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ادی
20 آذر 92 23:19
ماشالله غزیزمممممممممم. چه خانمی شده
sweetdays
24 آذر 92 23:49
ناز خاله خوشگلترین دختر کچل دنیا شده! ماشا... به خانم باهمش من عزیزم ساحل جان موفق باشی انشا... .
خاله مریم
30 آذر 92 22:07
موهای دخترم کو مامانی؟ برات ارزوی موفقیت می کنم عزیز دل مریم ... نیلی منم ببوس
خاله مریم
30 آذر 92 22:07
حس می کنم لب و دهنش شبیه توئه ............ نه؟ .آره.....!!