روگام مامان و بافتنی های دختر مامان
سلام عسل مامان...
دیروز رفتیم آمپول رگام بخریم که داروخانه ها یا نداشتن یا بدون نامه قبول نمیکردن دولتی بدن..قیمت آزادش هم 70 تومن بود.. خلاصه قرار شد عمو جونت امروز بره هلال احمر نامه بگیره تا بتونیم بگیریمش...
صبح رفت اونجا و روگام مامانی رو گرفت و آورد و منم بردم پیش دختر عمو زهرا و برام زدش..یه خورده درد داشت ولی خوب مجبوریم که بزنیم.. آخه گروه خون مامانی او منفی هست و گروه خون بابایی آ مثبت ... خلاصه آمپولو زدیم...
چند وقت پیش هم بافت کلاه و پاپوش و شال گردنت تموم شد...این عکسش :
حالا مامانی تصمیم داره یه شلوار بندی برات ببافه... نازززززز منیییییی...... ببینم تا 2 ماه دیگه تموم میکنم یا نه ...
این بود گزارش کار امروز و روزهای پیشین...
در ضمن خواستم واسه چهارشنبه پیش دکتر نوبت بگیرم ولی دکتر نیست... یک شنبه ساعت 1.5 ظهر نوبت داریم... چهارشنبه 30 هفته ما هم تموم میشه و تا اومدنت خحدود 8 هفته میمونه ( اگه 38 هفته تمام بیای... ولی احتمالا از دکتر خواهش میکنم تا 10-12 مهر صبر کنه بعد دنیات بیاره... میشی 39 هفته تمام اون روزا...)...
قربونت برم دل مامانی........