از داستان های نیلیا
نیلیای من با خنده تو تخت وقتی میخواد شیر بخوره و بخوابه! :
"بابا ... بابا ... "
باباش خودشو میزنه به خواب و نیلیا بازوی باباشو میگیره و میکشه که باباش بلند بشه...
بابا :" چی میخوای ؟"
نیلیا " آب "
وقتی میبینه باباش بلند میشه یک لبخن شیطنت آمیز!!!
بابا بهش آب میده و نیلیا مشغول خوردن...
وقتی تموم شد:" باز "
بابا:"باز آب میخوای ؟ "
نیلیا :"آره "
ولی وقتی بابا بلند میشه که دوباره تو لیوان آب بریزه نیلیا دوباره میره سراغ شیر خوردن و بیخیال بابایی میشه که پا شده بود براش آب بیاره...
صحنه آخر خنده های من و باباشه!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی